ای فخر من، سلطان من!
نه لب گشایدم از گل، نه دل کشد به نبیدچه بی نشاط بهاری که بی رخ تو رسیدنشان داغ دل ماست لاله ای که شکفتبه سوگواری زلف تو این بنفشه دمیدبیا که خاک رهت لاله زار خواهد شدز بس که خون دل از چشم انتظار چکیدبه...
View Articleآ.ف...ت.....ا.......ب.........
مغرب و مشرق را گم کردهصحراي دلم؛بس که _بي غروب_طلوع مي کني!از هر کجا که بخواهي،از هر کجا که بخواهم.آفتابِ هميشه جاري...
View Article...
قرار دلم، پیاله ای به دستان تو بود.نمی دانم پیاله از قرارِ دلت چه دید!؟که ناگاه افتادوشکست...
View Article...تا يار
ويرايش جديدگاهي آن قدر تعلقات، پاي بست ات مي کند، که گويي راه گم کرده اي مي شوي در برهوت شبي ظلماني!.........................................................اميد را به انتظار مي نشيني...،تا سوسوي شعله...
View Articleبیا تا جهان را تلاوت کنیم...!
مانده بود چه بخواندش!چگونه خطابش کند!از کدامین آیه آیه های هستی سراغش را بگیرد؟!اصلا بگوید یا الله؟! یا رحمن؟!مگر فاصله ای بود میان او و معشوق، که او را "یا" خطاب کند؟!سینه اش به تنگ آمده بود! جهان به...
View Articleخبر دهید به یاران: سوار آمدنی ست...
«اشهد انّ» عشق تو، کشت مرا کشت مرا!«اشهد انّ» روی تو، روی خود خود خدا«اشهد انّ» بوی تو، بوی بهار جان و دل «اشهد انّ» چشم تو، چشمه‌ی خوبی و صفا«اشهد انّ» حسن تو، غبطه خورد بر آن پری«اشهد انّ» حال تو،...
View Articleبهانه‌ی عاشقی...
عادت کرده ایم که همیشه دنبال بهانه ای بگردیم!عادت کرده ایم که برای رسیدن به او، زمان را بهانه کنیم و میان این همه لحظه های ناب، دمی را دریابیم که بهانه کرده ایم.عادت کرده ایم که تنها او بیاید به سر...
View Articleبنا نبود دلی بلرزد!
پسر، جا پای پدر می گذاشت و هر دو از کوه بالا می رفتند؛ و جای هر قدم، آن قدر محکم بود، انگار که کوه زیر پایشان ترک برمی داشت!پدر، چشمان پسر را می پایید! و چشمان پسر، جز مسیر، مقصدی این چنین شیرین، نمی...
View Articleای رسول!
هان ای تو که خو کرده ای به غار تنهایی خویشبیرون آی!راه بس دراز است و هوا بس مه آلود...هر سو چشمانی، به انتظار سرچشمه ی چشمان توست!و دستهایی دراز استبرای به بار نشستن از دستهای گرم تو...ای محمد!غار، بس،...
View Article
